احترام به والدین در آموزه های قرآنی
خداوند متعال در بیش از ده آیه ی قرآن سفارش پدر و مادر را به تعبیرات گوناگون ، فرموده است که در اینجا به چند نمونه از آیات اشاره می کنیم که نکات جالبی در آنها وجود دارد.
نکته اول : در چند آیه از قرآنی، نیکی و احسان به پدر و مادر را پیرو توحید و عبادت خود ذکر فرموده است که نشانگر اهمیت فوق العاده این مطلب است.(( و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله و با لوالدین احسانا ))[1]
«وچون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که : جز خدا را نپرستید ، وبه پد ومادر خود نیکی کنید . »
>اگر چه آیات در باره ی بنی اسرائیل نازل شده است ، ولی یک سلسله قوانین کلی برای همه ی ملل در بر دارد. از دیدگاه قرآن، بر قراری و سر بلندی ملت ها در صورتی است که به بزرگترین قدرت بی زوال تکیه کنند، و در همه حال از او مدد بگیرند و فقط در برابر او سر تسلیم فرود آوردند؛ که اگر چنین کنند، از هیچ کس ترس و وحشتی نخواهند داشت. واضح است که چنین تکیه گاه و مبدئی جز آفریدگار بزرگ نمی تواند باشد. از طرف دیگر، برای
7 |
بقاء و جاودان ماندن ملت ها با همبستگی خاص بین افراد لازم است و این عمل در صورتی امکان دارد که هر کس به پدر و مادر خود که شعاع بستگی آنها به او نزدیکتر است ودر مرحله ی بعد به خویشان و بعد از آنان به همه ی افراد اجتماع نیکی کند. بدین گونه ، همه بال و پریکدیگر می شوند و افراد ضعیف را حمایت می کنند.[2] این جمله امر و یا خبری به معنای امر است ، و تقدیر آن ( احسنوا بالوالدین احسانا و ذی القربی و الیتامی و المساکین) می باشد، ممکن است تقدیر آن را ( و تحسنون بالوالدین احسانا ) و خلاصه کلام اینکه کلمه ی(احسانا) مفعول مطلق فعلی است. تقدیری حال یا آن فعل صیغه امر است، یا جمله ی خبری! نکته ی دیگر که در آیه رعایت شده این است که در طبقاتی که امر به احسان آنان نموده ، ترتیب را رعایت کرده ، اول آن طبقه ای را ذکر کرده که احسان به او از همه طبقات دیگر مهمتر است، و بعد طبقه ی دیگری را ذکر کرده ، که باز نسبت به سایر طبقات استحقاق برای احسان دارد، اول پدر و مادران را ذکر کرده است که پیداست از هر طبقه ی دیگری به احسان مستحق ترند، چون پدر و مادر ریشه و اصلی است که آدمی به آن در اتکاء دارد، و جوانه ی وجودش روی آن دو تنه روییده، پس آن دو از سایر خویشاوندان به آدمی نزدیکترند. بعد از پدر و مادر سایر خویشاوندان را ذکر کرده و بعد از خویشاوندان در میان اقرباء، یتیم را مقدم داشته، چون ایتام به خاطر خرد سالی، و نداشتن کسی که متکفل و سرپرست امورشان شود ، استحقاق بیشتری برای احسان دارند[3] .
«قل تعالوا اتل ماحرم ربکم علیکم الا تشرکو به شیا و بالوالدین احسانا »[4] «بگو بیایید تا آنچه از پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم : چیزی را با او شریک قرار میدهد؛ و به پدر و مادر خود نیکی کنید .»
ذکر نیکی به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرک، دلیل بر اهمیت بسیار حق پدر و مادر در دستور های اسلامی
8 |
است. این موضوع وقتی روشن تر می شود ، که توجه کنیم به جای آزار به پدر و مادر – که هماهنگ با دیگرتحریم های این آیه است _ احسان و نیکی به آنان ذکر شده است. یعنی نه تنها ایجاد ناراحتی برای آنان حرام است ، بلکه احسان و نیکی به آنان ضروری و لازم است . جالب تر اینکه کلمه ی احسان به وسیله ی (( ب )) متعدی شده و خداوند فرموده است : (( و بالوالدین احسانا )) احسان گاهی با (الی)، و گاهی با (ب) ذکر میشود.و معنای آن نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است. بنابراین این آیه تاکید می کند که موضوع نیکی به پدر و مادر را باید آنقدر اهمیت داد که شخصا و بدون واسطه به آن اقدام کرد. در تفسیر این آیه فهمیده می شود که شرک در انسان ، سه اثر بسیار بد میگذارد. 1- شرک عامل ضعف و زبونی و ذلت است؛ در حالی که توحید ، عامل قیام ، حرکت و سر افرازی است. 2- شرک مایه ی مذمت و نکوهش است؛ چرا که یک خط روشن و انحرافی است، در برابر منطق عقل و کفرانی است آشکار ، در برابر نعمت های پروردگار و آن کس که تن به چنین انحرافی دهد ، در خور مذمت است.
3- شرک سبب می شود که خداوند، مشرک را به معبود های ساختگی اش و اگذارد و دست از حمایتش بر دارد. و از آنجا که معبودهای ساختگی نیز قادر به حمایت کسی نیستند و خدا هم حمایتش را از چنین کسانی بر داشته است، آنان ذلیل و بدون یار و یاور خواهند شد .[5]
نکته دوم : احسان و نیکی به پدر و مادر مطلق بیان شده است و این نشانه ی این است که ، این احسان مربوط به سنین پیری هم میشود و علاوه بر دوران حیات ،دوران ممات پدر و مادر را نیز شامل می شود و در این احسان و نیکی باید نهایت تواضع و فروشی را رعایت کنیم .
(( و قضی ربک الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احد هما او کلا هما فلا تقتل لهما اف ولا تنهر هما و قل لهما قولا کریما * و اخفض لهما جناح الذل من الرحمته و قل رب ارحمهما لا لهما ربیانی صغیرا* ربکم اعلم بما فی نفو سکم ان تکونوا صالحین فانه کان للا و ابین غفورا))[6] ((و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرسید و به پدر مادر خود احسان کنید . اگر یکی از ان دو یا هر دو ، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آن ها {حتی} ((اف)) مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی* و از سر مهربانی ، بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو (( پروردگارا ، آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در خردسالی پروردند* پروردگارا شما به آنچه در دلهای خود دارید آگاه تر است . اگر شایسته باشید ، قطعا او آمرزنده ی توبه کنندگان است)) این آیات مشمل بر دستورات زیر است : 1- احسان در این آیه، به صورت نکره آمده است بنا بر این احسان مطلق است و و احسان مطلق به پدر و مادر در هر حال میرساند که این حکم اختصاصی به دوران پیری آنان ندارد ، چه آنها محتاج کمک باشند و چه نباشند ، فرزند باید نهایت نیکی را که همان احسان است داشته باشد.
9 |
2- کلمه ی ( کِبر ) به معنای بزرگسالی است ، و می رساند که هر گاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها پیر شوند فرز باید متکفل امور آنان باشد ، نه آنها را به دیگران بسپارد و نه شانه از زیر این مسئولیت خالی کند . این حکم در آیه صریحا ذکر شده و به عنوان یک امر مسلم پذیرفته شده است .
3-کلمه «اُف» اسم فعل است به معنای خسته شدن و منزجر شدن، پدر و مادری که به سن کهولت و پیری برسند ممکن است در اثر ضعف و ناتوانی یا بیماری، نیازمند رسیدگی به ساده ترین احتیاجات زندگی باشند و حتی گاهی قادر به دفع پلیدی و تطهیر نیستند و ممکن است گاهی در اثر پیری ، حواس خود را از دست بدهند که در آن صورت کار مشکل تر می شود.
نباید انسان از چنین وضعیتی اظهار انزجار و تنفر کند و باید در موقع خدمت به یاد آورد که آنها نیز همه ی این خدمات را برای او سالیان دراز انجام دادند. بایک فرق بزرگ که آنها از روی عشق و محبت و علاقه، همه ی آن خدمات را انجام می دادند ولی اگر فرزند خوب انجام دهد فقط از روی احساس وظیفه است. انسان نباید اینگونه مشکل را عذاب بداند بلکه این یک راه استنزال و فرود آمدن رحمت الهی است ؛ این یک توفیق بزرگ است که انسان وسیله ای بیابد که با آن رضای الهی را می توان به دست آورد. باید چنین فرصتی را غنیمت شمرد و همه ی آن مشقات را با
جان و دل خرید چرا که در آن رضای الهی را می توان به دست آورد و از نظر وجدان نیز انسان خود را قانع می کند که قدری از زیر بار مسئولیت عظیم حق پدر ومادر بیرون آمده و تکلیف خود را تا حدودی انجام داده است.[7]
10 |
نکته ای که در این جا است اینکه بعد از اصل توحید به یکی از اساسی ترین تعلیمات انسانی انبیاء ضمن تأکید مجدد بر توحید اشاره کرده ، می گوید:« پروردگارت فرمان داد ، جز او را نپرستید و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید» . قرار دادن توحید یعنی اساسی ترین اصل اسلامی در کنار نیکی به پدر و مادر تأ کید دیگری است بر اهمیت این دستور اسلامی.[8]
4- « ولا تنهرهما» ، یعنی به آنها « درشت مگوی» .« نهر به معنای نهی و باز داشت با خشونت است . چه بسا در دوران
پیری از انسان کارهای ناسزایی سر بزند همچنان که از کودک سر می زند و انسان ممکن است برای باز داشتن آنها از عمل ، تندی و خشونت از خود نشان می دهد به خصوص اگر از تحمل و مشقت در راه خداوند و نگهداری آنها خسته شده باشد. خداوند در این آیه انسان را از درشتگویی در مورد پدر و مادر نهی فرموده است بلکه دستور داده است که حتی در چنین موردی باید سخنی محترمانه داشته باشد.
5- « وقل لهما قولا کریما»- و با آنان به نرمی و احترام سخن گوی. در مورد روش برخورد و سخن گفتن با پدر و مادر، در روایات، دستورهای جالبی آمده است.در بعضی از روایات، «قول کریم» که در آیه آمده است به طلب استغفار تعبیر شده است. البته این بیان یک مصداق است وگرنه در هر مورد خطاب به پدر و مادر باید محترمانه باشد.گفته اند: از سوء ادب در سخن گفتن با پدر و مادراین است که آنان را با نام بخوانی و حتی اگر کافر هم باشند باید خطاب پدر و مادر به آنان بشود که این خود نوعی احترام و قول کریم است و همچنین اگر کسی بخواهد پدر و مادر را از کار خلافی باز دارد باید نهایت تواضع و احترام را داشته باشد و علم وکمال خود را به رخ آنان نکشد و صدای خود را در حضور آنان بلند نکند.
11 |
6- «واخفض لهما جناح الذل من الرحمه» - بال ها ی تواضع و فروتنی را در برابرشان از روی عطوفت و مهربانی فرود آور. این تعبیر کنایه از نهایت تواضع و اظهار کوچکی در برابر پدر و مادر است. در عین حال، با نهایت محبت و مهربانی و ترحم بر آنان. یعنی آنجا که در اثر پیری و کهولت ،نیاز به رحم و شفقت دارند باز هم در برابر آنها نهایت تواضع را داشته باش و اگر چه تواضع در دوران احتیاج و نیاز به آنان امر طبیعی است؛ هر انسانی در برابر ولی نعمت خویش آن هم چنین سرپرست مهربانی که بدون توقع همه ی هستی خود را از روی عشق و علاقه در اختیار انسان قرار می دهد، بدون شک متواضع و فروتن است.
وظیفه آن است که آن روز که پدر و مادر به انسان نیازمندند در برابر آنها در عین مهربانی و رحمت متواضع باشد و خود را کوچک بداند. به گفته ی بعضی از محققان لغت: تواضع دو گونه است، گاهی تواضع ،انسان را پست می کند مانند تواضع در برابر مستکبران و گردنکشان و گاهی انسان را بالا می برد و موجب عظمت انسان است و آن تواضع در برابر مومنان و صالحان و پدر و مادر و معلم و امثال آن هاست. در چنین مواردی تواضع را خفض جناح می گویند. جناح به معنای بال پرنده است و موجب بالا رفتن اواست،این معنی را به ذهن تداعی می کند که در چنین موردی تواضع به انسان جناح می بخشد و با آن به اوج رفعت می رسد. به هر حال این «جناح ذل» از روی رحمت و عطوفت و مهربانی است نه از روی ترس از آنان یا احتیاج به آنان . زیرا فرض بر این است که آنان در دوران نیازمندی اند.
7- «و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا »- تنها به رحمت و مهربانی خود اکتفا نکن بلکه برای آنان رحمت واسعه ای را بخواه و بگو،پروردگارا به آنان رحم و عطوفت خویش را فرو فرست،همچنان که آنان مرا در کودکی تربیت کردند.اگر پدر و مادر آن چنان مسن و ناتوان شوند که به تنهایی قادر بر حرکت و دفع آلودگی ها از خود نباشند،فراموش نکن که تو هم در کودکی چنین بودی و آنها از هر گونه حمایت و محبت از تو دریغ نداشتند،محبت آنها را جبران نما. [9]این آیه را خداوند متعال برای تحریک احساسات انسان فرموده است.یعنی به یاد داشته باش آن زمانی را که به آنان و تربیت آنان نیازمند بودی و آنها با کمال شوق و شعف از تو پذیرایی کردند تا بتوانی بر پای خود
12 |
بایستی و مستقل باشی.اکنون که آنها محتاج تو شده اند بر آنان شفقت داشته باش و از خداوند نیز در خواست رحمت برای آنان کن.گفته شده که این آیه دلیل است که یکی از مظان استجابت دعا همان بوده است که فرزند برای پدر و مادر طلب آمرزش و رحمت کند و به هر حال دعا و نیایش و توجه به خداوند متعال برای انسان مفید و لازم است هر چند مستجاب نشود و بواسطه ی این ادب و تواضع ،خود فرزند نیز از این دعا بهره مند می گردد.[10]
در پایان این دستور،خداوند مهربان وعده ی آمرزش به کسانی می دهد که در مورد پدر و مادر از آنان لغزشی سر می زند و توبه می کنند.در این آیه خداوند می فرماید: پروردگار شما به آنچه در دل های شماست، آگاهتر است؛ زیرا علم خدا در همه ی زمینه ها ضروری،ثابت، ازلی و خالی از هر گونه اشتباه است؛ در حالی که علوم انسانی دارای این صفات نیست. بنابراین اگر بدون طغیان و سرکشی در فرمان خدا لغزشی در زمینه احترام و نیکی به پدر و مادر از انسان سر بزند ولی بلافاصله پشیمان شودو در مقام جبران برآید،مسلما مشمول عفو خدا خواهد بود.
نکته سوم: از موارد احسان و نیکی به پدر و مادر تشکر و سپاس گذاری از آنهاست و مرز اطاعت از والدین تا جایی است که اطاعت از آنها منجر به کفر و عصیان و نافرمانی از خداوند شود. ابو ولّاد حناط می گوید: از اما م صادق (علیه السلام) پرسیدم این احسانی که در آیه شریفه «و بالوالدین احسانا»آمده است چیست؟ فرمود: احسان این است که با آنها مصاحبت کنی و آنها را وادار نکنی چیزی از تو بخواهند اگر چه بی نیاز هم باشند« یعنی آنچه را که داری در اختیار آنها بگذاری» آیا شنیده ای که خدای تعالی می فرماید:«کن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون»[11] یعنی هرگز به مقام نیکوکاران نخواهید رسید مگر از آنچه که در دستش می دارید انفاق کنید.در تفسیر این آیه آمده است که «کلمه ی تنالوا مضارع نیل و به معنای رسیدن به چیزی است.کلمه «بر» به معنای باز بودن دست و پای انسان در کار خیر است. شما هرگز به بر دست نمی یابید مگر این که از آنچه دوست دارید انفاق کنید که آنچه را انفاق می کنید به هدر نمی رود،زیرا خدا آگاه به آنچه انفاق می کنید است.[12]
13 |
«و وصینا الانسان بوالدیه احسانا»[13]یعنی ای انسان ! به پدر و مادرت نیکی کن.این آیه و آیات بعد از آن در حقیقت توضیحی است درباره ی دوگروه ظالم و محسن که در آیات قبل از آن نیز به سرنوشت آنها اجمالاً اشاره شده است.نخست به وضع (نیکوکاران) پرداخته، و از مسأله ی نیکی به پدر و مادر و شکر زحمات آنها که مقدمه ای است برای شکر پروردگار شروع کرده، می فرماید «ما انسان را توصیه کردیم که درباره ی پدر و مادرش نیکی کند.» سپس به دلیل لزوم حق شناسی در برابر مادر پرداخته، می گوید:« مادر! او را با اکراه و ناراحتی حمل می کند، و با ناراحتی بر زمین می گذارد،و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سی ماه است.» «حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا» (مادر،در طول این سی ماه بزرگترین ایثار و فداکاری را در مورد فرزندش انجام می دهد و اینکه قرآن در این جا تنها از ناراحتی های مادر سخن به میان آورده ،و سخن از پدر در میان نیست نه به خاطر عدم اهمیت آن است،چرا که پدر نیز در بسیاری از این مشکلات ، شریک مادر است،ولی چون مادر سهم بیشتری دارد بیشتر روی او تکیه شده است.ضمنا از این تعبیر قرآنی می توان استفاده کرد که هر قدر از مقدار حمل کاسته شود باید برمقدار دوران شیر خواری افزود،به گونه ای که مجموعا سی ماه تمام را شامل گردد.[14]
«وعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا»[15] یعنی «خدا را بپرستید و چیزی شریک او مگیرید،و به پدر و مادر خود احسان کنید.»در تفسیر این آیه آمده است که هفت آیه است که در آن مسلمین را تشویق و تحریک بر احسان و انفاق در راه خدا نموده، و در ازای آن وعده جمیل داده. و قرآن آن را که یا به انگیزه بخل است ویا به انگیزه ی انفاق در راه خود نمایی است،مذمت کرده است،آری کسی هم که به عنوان خودنمایی انفاق می کند، انفاق در راه خدا را ترک کرده است.«و بالوالدین احسانا…» ظاهرا کلمه ی «احسانا»مفعول مطلق برای فعل تقدیری باشد،و تقدیر آیه «احسنوا بالوالدین احسانا» باشد،و کلمه ی «احسانا» هم با حرف(با) متعدی می شود و هم با حرف (الی)، هم گفته می شود:«احسنت به» و هم گفته می شود:« احسنت الیه» یعنی به او احسان کردم.[16]
14 |
در تفسیر عیاشی در ذیل آیه «و بالوالدین احسانا »، از سلام جعفی از امام ابی جعفر (علیه السلام) و از ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) روایت آورده اند که فرمودند: این آیه شریفه درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)و امام علی (علیه اسلام) نازل شده است ( می فرماید: امت اسلام بایدبه دو پدر خود رسول خدا( صلی الله علیه و آله سلم) و امام علی (علیه اسلام) احسان کنند.[17] آنگاه گفته: نظیر این مطالب در حدیث ابن جبله آمده ، و آنگاه می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)روایت شده که والدین مسلمانان ،من و علی هستیم .مولف قدس سره بحرانی در تفسیر برهان بعد از نقل این حدیث می گوید: این معنا را صاحب کتاب الفایق نیز روایت کرده است.[18] عیاشی،این معنا را از ابی بصیر و ابی جعفر و ابی عبدالله (امام صادق (علیه السلام)) و ابن شهر آشوب از أبان، از ابی جعفر(علیه السلام) روایت کرده اند، و آنچه در این روایات آمده جزء باطن قرآن است،به آن معنایی که ما در بحث پیرامون محکم و متشابه در جلد سوم عربی این کتاب برای باطن قرآن کردیم. آری پدر و یا والد به معنای آن کسی است که مبدأ بشری وجود انسان باشد،و مسئولیت تربیت او را به عهده هداشته باشد،بنابراین معنا، پس معلم آدمی و مربی کمالات اونیز پدر اوست و بنابراین مثل رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) و حضرت علی (علیه السلام) از هر کس دیگری و حتی از پدر جسمانی او سزاوارتر به اینند که برای مومن پدر باشند،مومنی که به وسیله ی آن دو بزرگوار هدایت یافته از انوار علوم و معارفشان اقتباسی نموده اند.زیرا پدر جسمانی به جز مبدأ بودن برای هستی او و تربیت جسم او دخالتی در هستی او ندارند، ولی پیامبر و ولی خدا،جان او، آدمیت او، و آخرت و معنویت او و کمالات درونی او را تربیت می کنند. پس به پدر بودن سزاوارترند و آیاتی که در قرآن سفارش والدین را به اولاد می کند بر حسب باطن شامل این دو بزرگوار نیز می شود، هر چند که بر حسب ظاهر دو پدر جسمانی شمرده نمی شوند.
[1] - سوره بقره ، آیه 83
[2] - محسن قرائتی ، تفسیر نور ، ج7، ص 42
[3] -محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان ، ج1، ص 329
[4] - سوره انعام، آیه 151
[5] - محسن قرائتی ،ص 44
[6] - سوره اسراء، آیات 23_25
[7] - محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج13، ص110
[8] - ناصر مکارم شیرازی ، برگزیده تفسیر نمونه، ج2، ص628
[9] -ناصر مکارم شیرازی ، برگزیده تفسیر نمونه ،ج 2، ص 628.
[10] - محمد حسین طباطبایی ،تفسیر المیزان ،ج3، ص 21.
[11] - سوره آل عمران- آیه 92.
[12]-محمد حسین طباطبایی – برگزیده المیزان – ج 1- ص 131.
[13]-سوره احقاف – آیه 15.
[14]-ناصر مکارم شیرازی-برگزیده تفسیر نمونه-ج 4- ص 427.
[15]- سوره نساء- آیه 36.
[16]-محمد حسین طباطبایی – تفسیر المیزان-ج4-صص 561 و 566.
[17]- ونیز مناقب- ج3- ص 105- برگرفته از تفسیر المیزان – همان.
[18]- تشیر البرهان- ج 1- ص 369-ذیل حدیث 4- برگرفته از تفسیر المیزان-همان.