جوانان و اوقات فراغت از منظر قرآن و اهل بيت (ع)
جواني، عمر و فرصت يكي از سرمايه ها و بالاترين سرمايه است با اين تفاوت كه پيوسته رو به كاهش مي رود و انسان از گذشت آن غافل است و به دليل همين غفلت؛ سرمايه فرصت جواني و عمر را جدي نمي گيرد و از تباه شدنش غصه نمي خورد و در بهره وري از آن چندان جدي نيست.
بهره وري از سرمايه ويژه انسانهاي خردمند و جوامع آينده نگر است و بهره وري از جواني و عمر مهم است. انديشمندان درست گفته اند كه (شناخت درد ، نيمي از درمان است) و صحيح است كه آشنايي با آفت هاي هر چيز و خطر هاي هر راه كار، زمينه ساز بهره وري بيشتر و مصون ساز از خسارت هاي جبران ناپذير است. پس هم (شناخت فرصت ها ) براي جوانان ضروري است و هم (شناخت آفت ها) كه به نوعي دشمن آن سرمايه ارزشمند به شمار مي آيد. هم عزم فردي هر يك از ما به دست خداست و از آينده خبر نداريم ، هم فرصت هاي اجتماعي مواجه با برخي خطر ها و موانع است كه گاهي غير قابل پيش بيني است اين هم تأكيدي مجدد بر اين دارد كه : تا فرصت و عمر و جواني موجود است، بايد از آن سود جست و اين سرمايه را در مسير سعادت و هدف متعالي به كار گرفت و به بهره وري بهينه رساند.
ويژگي هاي فرصت جواني:
نعمت جواني با شتاب در گذر مي باشد و برگشت در كار او نمي باشد و غير قابل جبران است و بايد از حركت رو به پايان عمر بهره جست و در پايان خط مسابقه نمره كمال گرفت.
1- شتاب در گذر:
در كلام حضرت امير المؤمنين علي (ع) گذشت زمان به عبور پر شتاب ابرها در آسمان تشبيه شده است و در كلام ديگر فرموده اند : چه شتابان مي گذرد ساعات در روزها و و روزها در ماهها و ماه ها در سال ها و سال ها در عمرها) . از اين رو با توجه به اين سرعت عبور ابرهاي فرصت درآسمان زندگي ، بايد متناسب با آن برنامه ريزي كرد تا از هدر رفتن آن جلوگيري شود.
“الفرصه تمرّ مرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخير” (نهج البلاغه / حكمت 20)
2- غير قابل جبران بودن:
بسيارند آنان كه در پايان عمر، آرزوي بازگشت آن را دارند و در پايان فرصت ، حسرت فرصت هاي سوخته و تباه شده را مي خورند اما هيهات كه اين آب رفته، به جوي زندگي برگردد و بهار جواني تكرار شود. قرآن كريم از كساني ياد مي كند كه در قيامت با تمنّاي “ربّ ارجعون” درخواست عمر دوباره و بازگشت به دنيا دارند تا بهتر عمل كنند و اين درخواستي نشدني و تمنايي غير قابل انجام است.
قرآن كريم خواسته اين افراد را اين چنين مطرح نموده است:
“حتي اذا جاء احدهم الموت قال ربّ ارجعون” (سوره مومنون / آيه 99)
“ربنا ابصرنا و سمعنا فرجعنا نعمل صالحاً انّا موقنون"(سوره سجده /آيه12)
مي گويند خدايا ما ديديم و شنيديم، پس ما را به دنيا برگردان تا صالح و نيكوكار شويم.
3- حركت رو به پايان:
خط سير عمر انسان رو به زوال فرصت ها و ضعف نيروها و كاهش عمرها و فرسودگي اعضا و باز پس گرفتن امانت هاي الهي است و هر چه مي گذرد به پايان ( خط مسابقه) نزديكتر مي شويم.
نه بازگشت به جواني ممكن است نه مي توان جلوي فرسايش اين سرمايه و كاهش مجال و ميدان عمل در زندگي را گرفت . هنرمند كسي است كه در فرصت موجود و در زمان باقي مانده بتواند كار مثبت و گام بلند داشته باشد- امام علي (ع) مي فرمايند: “الفرصه سريعه الفوت و بطيئه العود"( غرر الحكم /ج2 ص113
فرصت ها با سرعت از دست مي رود و برگشتي براي آنها نيست.
نتيجه آنكه : هم با عمر بايد به صورت يك سرمايه برخورد كرد، هم براي بهره وري از آن بايد برنامه ريزي كرد تا هدر نرود، هم به جاي حسرت بر گذشته بايد مواظب بود كه فرصت امروز تبديل به حسرت فردا نشود هم اين سرمايه در حال گذر شتابان را در مسيري كه مورد پسند خدا و رضايت وجدان و به نفع مردم و جامعه است به كار زد، و گرنه اگر خط زندگي بر مدار نفسانيت و بستر شهوات باشد، هر چه بيشتر مي گذرد بار گناه سنگين تر مي شود و پاسخگويي براي روز حساب، دشوارتر.
امام سجاد (ع)، با توجه به اين ويژگي اشت كه از خداوند اين چنين در خواست مي كند:
خدايا! تا وقتي كه عمر در مسير طاعت تو سپري و خرج مي شود عمرم را طولاني گردان و هر لحظه كه عمرم چراگاه شيطان گردد، هر چه زودتر جانم را بگير و مرا به سوي خودت ببر
“و غمرني ما كان عمري بذلّه في طاعتك، فإذا كان عمري مرتعاً للشيطان فاقبضني اليك"(صحيفه سجاديه /دعاي مكارم الاخلاق/ دعاي 20)
تعقل ، برداشته ها:
ميزان خرد و شعور هر كس را از حساسيت و نگراني او نسبت به داشته ها و سرمايه هايش مي توان شناخت. اگر سرمايه عمر و فرصت نزد كسي بي بها و ارزان باشد، گواه كم عقلي اوست. از توصيه هاي حضرت رسول اكرم (ص) به ابوذر غفاري چنين است.
“يا اباذر كن علي عمرك اشحّ منك علي درهمك و دينارك”
اي ابوذر نسبت به عمر خود حريصتر باش تا نسبت به درهم و دينار.(ميزان الحكمه / حديث 13890)
يعني اگر كسي خسارت مادي و ضرر مالي را درد آور مي بيند و بر آن غصه مي خورد ، اما براي هدر رفتن عمر جواني و تباه شدن فرصت هاي ناب زندگي بي خيال است، نشانه ضعف شناخت او از داشته ها و سرمايه هاست.
ما با روزگار و زمان در يك تعامل و داد و ستد دو جانبه به سر مي بريم، هم عمر را از دست مي دهيم، هم بهره ها و تجربه هايي را بدست مي آوريم. اما كداميك بيشتر است؟ آيا آنچه مي دهيم و آنچه مي گيريم، با هم تناسب قابل قبولي دارند. به عبارت ديگر: آيا در حال سود بردن هستيم يا زياد كردن؟ بردن يا باختن؟ اين كلام حضرت علي (ع) بسيار تكان دهنده است كه مي فرمايند:
“ان الليل و النهار يعملان فيك فاعمل فيهما و يأخذان منك فخذ منهما"(ميزان الحكمه /حديث 13899
شب و روز در تو عمل مي كنند و تأثير مي گذارند تو هم درآن دو تأثير بگذار و از تو بهره مي برد ، پس تو هم از آن دو بهره برداري كن.
در مقابل آنچه به نام (جواني) مي دهيم ، چه مي گيريم؟ يك محاسبه ساده مي تواند وضعيت ما را از نظر سود بدن يا خسارت ديدن روشن كند. در حديث پيامبر خدا (ص) مي خوانيم:
“ان ملكاً ينزل كل ليله فينادي: يا ابناء العشرين، جدّوا و اجتهدوا”
فرشته اي هر شب نازل مي شود و صدا مي زند اي بيست ساله ها بكوشيد و تلاش كنيد.(غرر الحكم / حديث 9155)
پس فرصت مي گذرد و آينده شما در گرو تلاش امروز شماست و اگر نجنبيد و جديت نكنيد، فرداي ندامت باري در پيش داريد.فرصت ها را بايد به دست آورد و با تقسيم صحيح و تنظيم درست اوقات، به وقت ها توسعه داد. كسي كه براي اوقات خود، برنامه ريزي داشته باشد، به موفقيت هاي بسياري مي رسد، اما كسي كه عبور لحظه ها و سپري شدن ساعت ها و روزها و هفته ها را ناديده بگيرد فرجامش پشيماني است.
گوهر وقت به بيهودگي از دست مده ************ آخرين عمر گرانمايه بهايي دارد
موانع اغتنام فرصت ها:
موانعي كه انسان را از اغتنام فرصت ها و بهره گيري مطلوب از عمر باز مي دارد و فرصت هاي انسان را تباه كرده و مي سوزاند را بايد شناخت و به رفع موانع با يك برنامه هدفمند و منظم اقدام نمود .از جمله اين موانع : كسالت و تنبلي ؛ گم گشتگي در راه؛سرگرمي به لهو و لعب و سرمستي غرور و غفلت را ذكر نمود.
1- كسالت و تنبلي:
از دست دادن انگيزه و نشاط براي فعاليت ، در همه زمينه ها زيانبار و خسارت آور است، چه در عرصه دانش، چه در ميدان كار و تلاش اقتصادي و اجتماعي ، چه در زمينه عبادت و كارهاي خير. در كلام معصوم؛ با واژه هايي چون (كسالت)، (فترت)، (فشل)؛ از اين آسيب و مانع ياد شده است. از جمله در دعاي ابو حمزه ثمالي از (كسل و فشل) به خدا پناه مي بريم و در دعاي مكارم الاخلاق؛ از خداوند مي خواهيم ك ما را به كسل بودن و بي حالتي در عبادت دچار نسازد.
امام علي (ع) در خطبه اي انسان را مخاطب قرار داده و نسبت به سستي و غفلت چنين هشدار مي دهد:
درد و بيماري فترت و سستي را كه در جان توست ، با عزم و اراده ات درمان كن و خواب و غفلت را از ديدگانت با بيداري بزداي:
“فتداو من داء الفتره في قلبك بعزيمه و من كري الغفله في ناظرك بيقضله"(نهج البلاغه /خطبه 223)
چند مشت از آب بيداري به صورت زن ************خواب را در چشم خود بشكن
2- گم گشتگي راه:
زندگي فلسفه اي دارد، و انسان ، تلاشگري است براي رسيدن به اهداف خلقت خود. بنابراين در جا زدن، يا بيراهه رفتن يا راه را بي راهنما طي كردن، يا به بن بست رسيدن، يا آخرت را كه آخرين منزلگاه است از ياد بدن، نشانه گم شدن هدف و گم كردن راه است و اين خطرناك ترين آفت زندگي و مانع بهره مندي از فرصت هاست. امام علي (ع) در اين سوره مي فرمايند: “از مبغوض ترين و نكوهيده ترين افراد نزد خداي متعال، بنده اي است كه خداوند او را به حال خود رها ساخته- در نتيجه از راه درست به بيراهه افتاده، راه را بي راهنما مي پيمايد. اگر به كشت و كار دنيا فرخوانده شود تلاش مي كند، اما اگر به زراعت آخرت و آباداني سراي واپسين دعوت شود سست و بي حال مي شود".( نهج البلاغه /خطبه 103)
و اين يعني گم كردن هدف و راه اصلي و به بيراهه رفتن در زندگي.
3- سرگرم شدن به لهو و لعب دنيا:
قرآن كريم مي فرمايد:
“انما الحياه الدّنيا لعب و لهو و ان تؤمنوا و تتّقوا يؤتكم اجوركم “( سوره محمد / آيه 36)
زندگاني دنيا جز بازيچه و هوسراني نيست ولي اگر به خدا ايمان آوريد و پرهيزكار شويد خداوند خود پاداش اعمال شما را خواهد داد.
درست كه دنيا (بازيچه) است ولي زندگي (بازي نيست).كامروا كساني اند كه زندگي را جدي بگيرند و همه ظرفيت وجودي و توانمندي هاي خود را در مسير رشد و بالندگي به كار گيرند و از بيهوده هرز رفتن استعدادها و موقعيت ها جلوگيري كنند . هدف برتر در زندگي نبايد مورد غفلت قرار گيرد. اينكه (براي چه زندگي مي كنيم؟)سؤال مهم و كليدي است. بعضي ها زندگي حيواني دارند و زندگي را (آخور مدرن )مي دانند كه بايد هر چه بيشتر و بهتر بخورند و لذت برند و بخوابند و به شكم و شهوت خويش برسند.
امير المؤمنين علي (ع) در نكوهش چنين ديدي نسبت به زندگي مي فرمايند: من براي اين آفريده نشدم كه خوردن خوراكي هاي لذيد من را مشغول سازد، همچون حيواني كه به آخور بسته شده و همه همش خوردن است، يا حيواني كه در چراگاه رهايش كرده اند كه كارش چريدن و انباشتن شكم است و نمي داند كه از او چه مي خواهند. مرا براي اين نيافريده اند كه مهمل و بي فكر رها شوم و به عبث و بيهودگي زندگي را بگذرانم.( نهج البلاغه /نامه 45)
نه چنين زايد و بيهوده و بي جوش و خروش **************عمر بر باد و به حسرت خاموش
4- سر مستي غرور و غفلت:
آفت و خطر ديگر، سرمستي از باده غرور و غفلت از جديت در زندگي و نداشتن بيداري و هوشياري است . برخي ، مست پول و ثروت اند ، بعضي، مست قدرت و رياست و برخي، سرمست لذتهاي جواني . آنكه مست باشد نه راه را تشخيص مي دهد، نه حرف عاقلانه و منطقي مي شنود و نه كارهايش بر اساس خردمندي و حساب و آينده نگري و واقع بيني است.
پايان آن هم ندامت است يا رسوايي و بدنامي.
امير المؤمنين در يكي از پندهاي جاويدانش مي فرمايد:“فافق ايها السامع من سكرتك و استيقظ من غفلتك” اي شنونده! از سرمستي خود به هوش بيا و از خواب غفلت بيدار شو!( نهج البلاغه / خطبه 153)
امام علي (ع) در ادامه اين خطبه از انسان دعوت مي كند كه آينده حتمي خود را در نظر آورد ، تفاخر و تكبر را كنار بگذارد، ياد قبر و قيامت باشد و بداند كه هرچه بكارد همان را درو مي كند و هر چه امروز براي فردايش بفرستد، همان را خواهد يافت و در نهايت اينكه: هشدار! هشدار! اي شنونده، كوشش! كوشش! اي غافل!
هر كه عاقل تر وهشيارتر است *****************گوهر عمر نگه دار تر است
اين آفت هاي چهارگانه، كافي است يك فرد يا جامعه را تباه سازد و دست يافتن به هدف هاي برين را برايش مشكل يا غير عملي سازد. پيامد آن هم عقب ماندگي و ركود است. شناخت سرمايه هاي عمر، همچنين آگاهي از آفت ها و آسيب ها، ضروري است ، اما كافي نيست و دو گام لازم است:
و در يك مرحله، به بهره وري رساندن آن سرمايه با برنامه ريزي و مديريت زمان و سامان دهي به ظرفيت ها و عمل هاست تا در سازندگي جامعه ايفاي نقش كند و عنصري مثبت و كار آمد به شمار آيد.
و در مرحلة ديگر، آفت زدايي در عمل و آسيب شناسي در برنامه ها است. تا باد نكارد و طوفان درو نكند و در عصر سرعت ، با حركت لاك پشتي به فرصت سوزي مشغول نباشد. زمان، زمان شتاب است و عصر، عصر تكاپو . مباد آنكه بخوابيم! مباد آنكه بمانيم!