• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دلتنگی غروب

11 دی 1390 توسط نعمت بخش

دلم برای یک پلک دیدن یوسف زهرا (عج) تنگ بود . آن لحظه به هنگام ضجه زدن و پایین آمدن اشک هایم که نه از سر بغض بود ، بلکه که از سر دلتنگی و نیاز چیزی جز غریبی بابای غریبم به یادم نمی آید .
احساس جا ماندگی داشتم . ناگهان قلبم بر عقلم نهیب بلندی زد :
که ای بیچاره ! که روحت در کالبد جسمت جا مانده ، یعنی قافله ی شهدا این قدر کامل بود که نمی شد توی گنهکار را به عنوان خادم الشهدا همراه خود ببرند .


دلم تنگ است . سجده که می روم ، صدای ناله های آسمانی شهدا را که در نیمه شبها به عشق بازی با خدای خویش بر می خواستند می شنوم . حس شان می کنم انگار همین نزدیکی ها عند ربهم یرزقون اند .
حس غریبی است ، حسی شبیه لذت یک درد و دل طولانی با یک آشنای دیرینه . دعای فرج می خوانم و با صدای بلند « یابن الحسن کجایی ، من آمدم گدایی » سر می دهند . واقعا که به گدایی آمده بودم . دلم می شکند با صدای بلند شروع می کنم به ناله کردن و التماس دعا از برای فرج .
احساس می کنم اولین بار است که از ته دل فریاد العجل بر می آورم و این دعا را می کنم . احساس می کنم دست هایم نزدیکتر از هر لحظه و هر زمان به آسمان است .
می خواه دعا کنم اما چیزی برای گفتن ندارم . ناگهان آخر و انتهای همه دعا هایم را در می یابم و با تمام وجود به سجده می افتم و در دل می گویم : « الهم عجل لولیک الفرج »
 دلم نمی خواهد بلند شوم  ، دوست دارم  همان لحظه در همان جا جان دهم .

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: متفرقه لینک ثابت

نظر از: ثریا [عضو] 
  • الزهرا شبستر
ثریا

« الهم عجل لولیک الفرج »

1390/10/12 @ 00:43


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

به مدرسه علمیه فاطمه الزهراء خوراسگان خوش آمدید.

مدرسه علمیه فاطمه الزهرا خوراسگان

كد تقويم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • متفرقه
  • تقويم سال
  • ورزشي
  • حديث هفته
  • فرهنگي
  • اخبارمدرسه
  • پزشكي
  • زنان
  • تربيتي
  • پژوهشي
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس