مروج فضیلت
« ام حارث » از بانوانی است که وقتی به پیامبر اکرم « صل الله علیه و آله و سلم » ایمان آورد ، معرفت ،فضیلت و پرهیز گاری را از محضر آن خاتم انبیا آموخت و با این توانایی فکری و اخلاقی برای ارشاد و هدایت افراد جامعه معتصم گردید . او به این تلاش فرهنگی و ترویجی اکتفا نکرد و ضمن معرفی آئین اسلام نقل حدیث و گفتن حقایق برای مشتاقان معارف دینی ، همپای رزمندگان اسلام در نبرد با مشرکان و کافران شرکت می نمود .
این زن دلیر ، فداکار و دانشور ، با صلابتی که ارمغان اعتقادات پاکش بود ، در غزوه حنین حضور یافت و در آن هنگامه ای که عده ای صحنه های سرنوشت ساز را برای تاخت و تاز دشمن خالی می کردند ، با نهایت اخلاص دوشادوش سربازان اسلام و در رکاب پیامبر عهده دار وظایف محوله بود و در حمایت از پیامبر و یارانش دریغ نکرد و در ترغیب و تشویق رزمندگان برای جهادی مقدس ، نقش موثری ایفا کرد . ایمانش به حدی رسیده بود که به تهدید های جانی اعتنایی نداشت و حاضر بود تمامی هستی و شئونات خویش را از دست بدهد که حق برقرار بماند و موانع آن از میان برداشته شود . >
همچنین « هند » دختر عمروبن خزام با ظهور اسلام به آیین مذکور علاقه نشان داد و با رسول خدا « صل الله علیه و اله » بیعت کرد . قلب پاکش به زودی حقایق معنوی را که ره آورد قرآن و سنت نبوی بود درک کرد و در پیشرفت و گسترش اسلام خالصانه کوشید و به عنوان حامی پیامبر و صحابی سلحشوران آن حضرت برای محو شرک و کفر و ستم اهتمام ورزید .
او که همسر « عمروبن جموح » بود به همراه جوان تازه مسلمانش «معاذ » می کوشید شوهر را از شرک و بت پرستی باز دارد . از سویی برایش غیر قابل تحمل بود که او را در حال مزبور ببیند و خاموشی و سکوت در برابر این آلودگی را روا نمی دانست و از سویی دیگر در ناراحتی و نگرانی به سر می برد که باید یکتا پرستی خود را از شویش مخفی دارد . سرانجام آرام آرام تصمیم گرفت با هم گامی فرزندش ، عمرو بن جموح را از این خرافات جاهلی منصرف سازد . او از خداوند خواست با نسیم لطف خویش وی را یاری کند . و از این باتلاق انحراف برهاند .
ابتدا وظیفه تبلیغ و امربه معروف و نهی از منکر را با رعایت برخی جوانب و تاکتیک ها پیش گرفت و رفته رفته از افکار باطل و موهوم شوهر جلوگیری کرد و خرد دفن شده و فطرت خفته اش را پیدا کرد و خطاب به وی گفت : « آئین محمدی «صل الله علیه و آله » سعادت همه جانبه بشریت است و اکنون زمان آن فرا رسیده که تو دست از چند گانه پرستی برداری و دو گانه به سوی پروردگار یگانه آوری . آیا نمی خواهی نزد آخرین فرستاده الهی بروی و با او بیعت کنی ؟ »
همسر هند پس از لحظاتی درنگ و تامل از او پرسید معاذ کجاست . او باید مرا نزد محمد امین ببرد . بدین ترتیب با تلاش و بردباری این بانو فروغ توحید و نور ایمان بر خانواده معاذ پرتو افکند و دیگر کسی در این خانه نبود که به حالت شرک باقی مانده باشد .