پندواندرز
یا ایها العزیز
فاضل ترک نقل کرد: آیه الله العظمی سید هادی میلانی را دیدم چون به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف می شدند در برابر ضریح حضرت رضار علیه السلام می ایستادند و اشک از چشمانشان جاری می شد وخطاب به حضرت این آیه را می خواندند:
« یَا أَیُّهَا العَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهلَنَا الضُّرُّ وَجّئنَا بِبضَاعَهِ مُّزجَاهِ فَأَوفَ لَنا الکَیلَ وَتَصَدَّق عَلَینَآ إِنَّ اللهُ یَجزِی المُتَصَدِّقِینَ* ای عزیز به ما و خانواده ما آسیب رسیده است و سرمایه ای ناچیز آورده ایم بنابراین پیمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق کن که خدا صدقه دهندگان را پاداش می دهد. ( سوره یوسف /آیه 88) که برادران یوسف علیه السلام در برابر او بیان کردند.
فاضل ترک نقل کرد پس از دیدن این شیوه زیارت آیه الله میلانی من هر جا به زیارت رفتم حتی زیارت حضرت معصومه علیه السلام ذکر وزیارت من این آیه بود.
دستور بهجت
توصیه عرفا و بزرگان هم نشینی با علما و صلحا است. این هم نشینی باعث می شود بصیرت و انس ما به عبادت بیشتر شود. اکنون که ما دست رسی به این بزرگان نداریم، می توانیم با خواندن موعظه هایشان تا حدی این کمبود را جبران کنیم.
در این شماره در محضر عالم ربانی، معلم اخلاق و عرفان حضرت آیت الله العظمی محمد تفی بهجت(ره) می نشینیم و یازده دستور العمل را برای یافتن سعادت دنیا و آخرت به گوش دل می شنویم.
>
دستور العمل اول
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشدو کافی برای سعادت دارَین [دنیا و آخرت] باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر،آن را کشف فرماید وبه شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است وَمَا خَلَقتُ الجِنَّ وَالإنسَ إِلّا لِیَعبُدُونِ ذاریات /56 و حقیقت عبودیت، ترک معصیت است؛ در اعتقاد، که کار قلب است و در عمل جوارح.
وترک معصیت، حاصل نمی شود مگر با دوام مراقبه و یاد خدا درهر حال وزمان و مکان و در میان مردم و درخلوت.
ما امام زمان عجل الله الفرج را دوست می داریم، چون امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده و خدا را دوست داریم ، برای این که منبع همه خیرات است.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات ازنبی و وصی باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستیم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم. پس کیمیای سعادت، یاد خداست.
دیگر توضیح نخواهید و آن که عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت کنید. خودش توضیح خود را می دهد.
دستور العمل دوم
کوچک و بزرگ باید بدانیم: راه بیگانه برای سعادت دنیا وآخرت، بندگی خدای بزرگ است و بندگی، در ترک معصیت است. آن چه را که ندانستیم، عمل نماییم و آن چه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود. هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ این عزم اگر در بنده ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، توفیق و یاری خواهد داد.
دستور العمل سوم
گفتم که الف، گفت دگر؟ گفتم هیچ در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. بارها گفته ام و بار دیگر می گویم، کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا هم نشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه نباید نکند. می داند که آن چه را که می داند، باید انجام دهد و آن چه که نمی داند، باید احتیاط کند.
دستورالعمل چهارم
همه می دانند که « رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمندو تطبیق عمل برآن نمایند و حلال وحرام را با آن تشخیص بدهند. پس نمی توانند بگویند: ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم.
کسانی که به آن ها عقیده دارید، نظر به اعمال آن ها نمایید، آن چه می کنند از روی اختیار بکنید و آن چه نمی کنند از روی اختیار نکنید. این از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ کونوا دُعاه إلی اللهِ بغَیر ألسِنَتکم.
از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه ، در تعقیبات و غیر آن ها و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه و زیارت علما و صلحاء و هم نشینی با آن ها ، ازمرضیات خدا ورسول (ص) است و باید روز به روز ،مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و برعکس،کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب است. از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوت ها ، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال ونقصان، مبدل می شود. پس، مجالست با ضعیف الایمان سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آن ها را یاد بگیرد.
دوری از علما وصلحا ، سبب می شود که سارقین دین ، فرصت را غنیمت بشمارندو ایمان و اهلش را بخرند به ثمن های بَخس.
دستور العمل پنجم
کسی که به خالق و مخلوق، متیقن و معتقد باشد و با انبیاء و اوصیاء صلوات الله علیهم، جمیعاً مرتبط و معتقد باشد و توسل اعتقادی و عملی به آن ها داشته باشد و مطابق دستور آن ها حرکت وسکون نمایدو درعبادات« قلب» را از غیر خدا خالی نماید و فارق القلب ، نماز را که همه چیز تابع آن است انجام دهد. هر که را امام ، مخالف خود می داند با او مخالف باشد وهر که را موافق می داند با او مخالف باشد وهر که را موافق می داند با او موافق و لعن نماید ملعون او را و ترحم نماید بر مرحوم او.
دستور العمل ششم
هیچ ذکری، بالاتر از «ذکر عملی» نیست؛ هیچ ذکر عملی ، بالاتر از ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست. وظاهر این است که ترک معصیت بدون « مراقبه دائمیه » صورت می گیرد.
دستور العمل هفتم
علی علیه السلام : بدان که هر چیزی از عمل تو، تابع نماز توست. بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنج گانه در اولین وقت های آن ها و بر شما باد به روی نمودن و توجه با تمام وجود به سوی خدای تعالی ( در این صورت) سعادت را از دست نخواهید داد، ان شاءالله تعالی.
دستور العمل هشتم
بعضی « التماس دعا» دارند. می گوییم: برای چه؟ درد را بیان می کنند. دوا را معرفی می کنیم، به جای تشکر و به کار انداختن ، باز می گویند: دعا کنید! دور است آن چه می گوییم و آن چه می خواهند . خدا کند قوال نباشیم ، فعّال باشیم.
به هم دیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به « دفتر شرع» نماییم و عمل وتر ک را مطابق با آن نماییم.
دستور العمل نهم
آقایانی که طالب مواعظ هستند، از ایشان سؤال می شود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده اید،عمل کرده اید، یا نه؟
آیا می دانید که : هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید.
وَ الذینَ جَاهَدوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَاعنکبوت /69 و آن ها که در راه ما ( با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعاً به راه های خود ، هدایتشان خواهیم کرد.
دستور العمل دهم
همه می دانیم که رضای خداوند اجّل ، با آن که غنی بالذات است و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آن ها ندارد، در این است که : بندگان همیشه در مقام تقرب به او باشند.پس می دانیم در طاعت و خدمت او، هر قدر کوشا باشیم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهیم بود.
پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت باشد، تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم و گرنه بعد از آن که دیدیم بعضی، به مقامات عالیه رسیدند وما بی جهت ،عقب ماندیم ، پشیمان خواهیم شد.
دستور العمل یازدهم
فرق بین عالم و جاهل ، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است. جاهل می گوید: ای کاش خلق نمی شدم . عالم می گوید: کاش هفتاد مرتبه، حرکت به مقصد نمایم و باز برگردم و حرکت نمایم و شهید حق بشوم.
مبادا از زندگی خودمان، پشیمان شده برگردیم. صریحاً می گویم : مثلاً اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر درغفلت؛ نصف زندگی، حیات او محسوب و نصف دیگر، ممات او محسوب است. خداشناس، مطیع خدا می شود و سر کار با او دارد و آن چه می داند موافق رضای اوست، عمل می نماید ودر آن چه نمی داند، توقف می نماید تا بداند. آیا ممکن است بدون این که با سلاح اطاعت خدای قادر باشیم،قافله ما به سلامت از این ره گذر پرخطر، به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غیر او باشد؟