تو کریمی
تنگ غروبا که دلم بوی ترنم می گیره
دلم برای کفترات ، یه خورده گندم می گیره
می یام تو صحن حرمت یه گوشه پیدا می کنم
دو زانو پیشت می شینم ، عقده هام و وا می کنم
هر چی گریه می کنم کنار تو ، بس نمی شه
کنار حوض آبی ات ، بند دلم پاره می شه