آیا گریه و عزاداری بر عزیزان و اولیاءالله خلاف صبراست ؟
آیا گریه و عزاداری بر عزیزان و اولیاءالله خلاف صبری است که خداوند بدان سفارش فرموده است ؟ و آیا در منابع اهل سنٌت دلیلی بر مشروعیت گریه و عزاداری یافت می شود یا خیر ؟ در پاسخ به این شبهه نخست باید به بررسی معنای صبرپرداخت . خداوند متعال درمورد اهل عذاب و جهنمیان می فرماید : ” أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ” 21 /ابراهیم بر ما یکسان است که جزع نموده یا صبر نمایند . از این آیه و آیات مشابه آن روشن می شود که مفهوم جزع در مقابل صبر بوده و هرکسی که صبر پیشه نکند در صورتی که به جزع مشغول باشد عملی منافی با صبر را مرتکب شده است . راغب اصفهانی که از لغویون بزرگ اسلام و اهل سنت است در در معنای جزع نوشته :"الجزع ابلغ من الحزن و هو حزن یصرف الانسان عمٌا هو بصدده و یقطعه عنه” مفردات راغب /194 یعنی جزع عملی است که از حزن و اندوه فراتر است و حزنی را جزع گویند که انسان را از رسیدن به آنچه در پی آن است واداشته و او را از آن جدا می سازد . پس حزن شدیدی که زندگی شخصی را مختل می کند و او را از امور شخصی و اجتماعی اش باز می دارد جزع نامیده می شود . همچنین در قرآن در قصص برخی انبیاء به صراحت عدم تنافی گریه و عزاداری را با درجه صبر و بردباری می یابیم .مثلاً در قرآن کریم آمده است که یعقوب پس از شنیدن خبر دریده شدن یوسف توسط گرگ در این مصیبت صبر را پیشه خواهد کرد و از مقام ایشان نیز جز چنین رفتاری انتظار نمی رفت ؛ ” … قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ .. “یوسف 18 او عکس العمل خود را دربرابر مصائب وارده (اسارت یوسف و بنیامین ) صبری که جمیل و نیکو باشد معرفی نمود و در عین حال محزون و مکروب روزگار را به سر می برد؛ “قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّه” یوسف 86 یعنی یعقوب در عین اینکه دارای صبر جمیل است لکن بر این مصائب محزون است و این حزن را به خدا شکایت می برد .باید توجه داشت که این حزن یعقوب تا جایی ادامه داشت که
در اثر گریه و اندوه بر مصائب وارده چشمان خویش را از دست داده و چشمانش بی نور و سفید شد؛” وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ “84 یوسف و این در حالی بود که به وضوح می دانست که یوسفش زنده است به همین دلیل می گفت :” يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ ” 87/یوسف تمام این عزاداری ها فقط در هجران یوسف بوده ،حال می توان گفت که حضرت یعقوب با آن درجه از مقام معنوی که داشت ،نستجربالله، دروغ می گفت که صبر جمیل خواهم کرد و در عین حال به حدی گریه نمود که چشمانش نابینا شد. البته وهابیون هیچ ابایی ندارند که بخواهند پیامبری را که از جانب خدا برای هدایت انسان ها آمده ارشاد کنند و او را نیز از لوث شرک برهانند و به جایگاه موحدین داهنمائیش کنند . - در صحیح بخاری کتاب الجزائر باب 43 حدیث1303 صفحۀ 236 و همچنین در سنن ابن ماجه کتاب الجنائز باب 53 حدیث 1589 صفحۀ 266 که از کتب معتبر اهل سنت است آمده است که ؛این رسول خداست که در مصیبت پسر عزیزشان ابراهیم گریه می کردند و می فرمودند :چشم می گرید و قلب محزون می شود ولی چیزی را که خدا به آن رضایت ندارد نمی گوییمو ما ای ابراهیم بر تو محزون و غصه داریم . - در صحیح بخاری کتاب الجنائز باب 44 حدیث 1304 صفحۀ 236 آمده است که ؛رسول خدا وقتی جان کندن سعد ابن عباده را می بیند ،گریه می کند و می فرماید :” آیا نمی شنوید ؟خدا مرده ای را با گریه و حزن ما عذاب نمی کند لکن عذاب به خاطر سخنی است که از زبان خارج می شود .” در صحیح مسلم کتاب الجنائز باب 6 حدیث 922 صفحۀ 394و همچنین در سنن ابن ماجه کتاب الجنائز باب 53 حدیث 1588 صفحۀ 266 آمده است که :رسول خدا بر یکی از نوادگان خویش که در حال جان کند بود گریه می کرد و در جواب آن هایی که اعتراض می کردنند می فرمودند :"این رحمتی است که خدا در اولاد آدم قرار داده و او فقط به بندگان رحیمش مهربان است.” واقعاً این رسول رحمت (صلي الله عليه و آله) اگر بود و می دید ناله های غریبانۀ دخترش فاطمه(سلام الله عليه) و پاره های جگرِ جگر گوشه اش مجتبی(عليه السلام) و حلقوم دریده علی اصغر و رأس برنیزۀ حسین عزیزش (عليه السلام) ،چگونه گریه کرده و عزاداری می نمود ؟آیا این مصائب از مصیبت هجران یوسف دردناکتر و از جان کندن نوه ی خردسال رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در مقابل دیدگان مبارکشان جان سوزتر نبود ؟