جنگ نرم و اقدامات فرهنگي عليه نظام اسلامي
از جمله مسائلي كه همواره انقلاب اسلامي ما را مورد تهديد قرار داده است مشكلات فرهنگي است چگونه بايد در بربر اين آسيب ايستاد و اين آسيب از كجا ناشي مي شود؟
در دنياي امروز، علوم و فنون دركشورهاي مختلف به طور مشابه مورد استفاده قرار مي گيرد و هيچ ملتي نمي تواند ادعا كند كه علم خاصي متعلق به اوست . اما علوم با مكتبها و ايدئولوژي ها و راه و رسم هايي زندگي تفاوت دارند. اينجا است كه ملت ها حسابشان را جدا ميكنند هر ملتي كه از خود مكتبي مستقل، و استقلال فكر و رأي داشته باشد و زير بار كتب هاي بيگانه نرود، حق حيات دارد و هر ملتي كه مكتب نداشته باشد و بخواهد مكتبش را از بيگانگان بگيرد ،ناچار تن به بردگي و بندگي خواهد داد. اين ، متأسفانه همان بلايي است كه در گذشته بر سر ما آورده اند.
>در مملكت ما گروه به اصلاح روشنفكران خود باخته – كه تعدادشان هم كم نيست- دو دسته اند. يك دسته مي گويند ما بايد مكتب غربي ها را ا كشورهاي آزاد بگيريم (ليبراليسم) و عده اي ديگر مي گويند ما بايد مكتب را از بلوك هاي ديگر غربي بگيريم (كمونيسم) در سال هاي اخير، بدبختانه گروه سومي هم پيدا شده اند كه به يك مكتب التقاطي اگزيستانسياليسم تركيب كرده اند و بعد حاصل را با مفاهيم ارزش ها و اصلاحات خاص فرهنگ اسلامي آميخته اند. آن وقت مي گويند مكتب اصيل و ناب اسلام اين است و جز اين نيست!
من در اينجا هشدار مي دهم ، ما با گرايش به مكتب هاي بيگانه،استقلال مكتبي خودمان را از دست مي دهيم. حال مي خواهد آن كتب كمونيسم باشد يا اگزيستانسياليسم يا يك مكتب التقاطي. با اين شيوه ها و با اين طرز تفكر به استقلال فرهنگي نخواهيم رسيدو به ناچار محكوم به فنا خواهيم بود. اين اعلام خطر بزرگي است كه من مي كنم. ما اگر مكتب مستقلي نمي داشتيم ، خوب، در آن صورت مي گفتيم چاره اي نداريم. بايد يا به اين گروه ملحق شويم، يا به آن گروه. ولي درد بر سر اين است كه چنين مكتب مستقل و غير نيازمند به غيري را داريم. اين از خودباختگي ماست كه فكر مي كنيم آنچه را كه داريم، بايد از دست بدهيم و كالاي ديگران را مورد استفاده قرار بدهيم.
در جامعة خودمان به كرّات ديده ايم كه كسي في المثل شيفتة منطق ديالكتيك است و تازه واقع مطلب اين است كه همان منطق را هم به خوبي نفهميده، بلكه جسته و گريخته از گوشه و كنار به گوشش خورده و چيزي در ذهنش جاي گرفته است بعد همين آدم ادعا مي كند كه منطق اسلام هم ، همان منطق ديالكتيك است! بدون آنكه توجّه كند منطق ديالكتيك دين او را و اسلام او را از ريشه مي كند و نابود مي سازد.و يا ديگري مي بيند كه در دنيا مُد شده كه مي گويند زير بنا اقتصاد است او هم بدون تعمق و طوطي وار مي گويد زير بناي اسلام هم اقتصاد است. بدون اينكه بفهمد معني اين سخن كه زير بنا اقتصاد است ، محو و طرد هر گونه معنويّت است، معنويتي كه اسلام بر اساس آن بنا شده است يا خود باختة ديگري مي بيند مبارزه با مالكيت، امروز شايع و رايج است، او هم بدون آنكه با ضوابط و معيارهاي اسلامي آشنايي داشته باشد، مي گويد آقا مالكيت اختصاصي نبايد وجود داشته باشد، اسلام هم منكر مالكيت اختصاصي است. من نمي خواهم بگويم در اين موارد سوء نيتي در كار است، ولي اگر كاري يا عملي، خطري بزرگ به دنبال داشته باشد بروز خطر، ديگر ربطي ندارد كه سوء نيت در كار باشد يا نباشد. به دليل همين نگراني هاست كه من بر روي مسألة استقلال، و بالأخص استقلال فرهنگي زياد تكيه دارم. ما اگر مكتب مستقل خودمان را ارائه نكنيم ، حتي با اينكه رژيم گذشته را ساقط كرده ايم و حتي با اين فرض كه استقلال سياسي و استقلال فرهنگي دست نيابيم، شكست خواهيم خورد و نخواهيم توانست انقلاب را به ثمر برسانيم. شهيد مطهري