روح وریحان فاطمه
17 آذر 1390 توسط نعمت بخش
از نسل اسماعیل ذبیح بودی که وقتی پدر فرمود : در رویای صادقانه فرمان یافتم که تو را در راه حب الهی قربانی کنم . خوب بنگر که تراز و اندیشه تو چیست ؟ پاسخ داد : ای پدر! امر خدای را درباره قربانی کردن من اجرا کن که مرا در این راه از صابران و استواران خواهی یافت . وتو امر خدای را صابرانه و استوار به جان پذیرفته بودی تا در کربلای عشق سر به را محبوب دهی …
همین عشق و انس و علاقه بود که تو را « باب الحسین ( ع) » خواندند و تو آن را این گونه به تصویر کشیدی …« ای وجود من !پس از حسین زندگی برای من مایه خواری است و دیگر مرا چه سود که بعد از او در دنیا زنده بمانم . این حسین است که امروز تشنه است و جگر سوخته و دیگران از آب سرد و گوارا می آشامند . آیا من در فرات آب سرد و گوارا بنوشم و اوتشنه باشد ؟ هرگز ، این راه و روش دین من نیست ، هر کس که در انجام وظیفه صادق و اهل یقین باشد ، این روش عمل را ندارد . »
همه می دانستند که تو پهلوانی هستی که مطلع قصیده دلاوری های ابو تراب ، در شاهنامه عرب را کامل کرد و صاعقه رجز های حیدر کرار ، در فصل طلب هم مبارز در بی جوابی خویش خاموش نمی ماند … همه می دانستند تو بالای بلندی از تبار حیدری که صدای پایش چون تنین آهنگ ذکر « یا مرتضی علی (ع) » رزقی از برکت کوله بار سخاوت علی را هدیه زمینیان می کرد . همه می دانستند تو آمده بودی تا در کربلای عشق تابلویی را ترسیم کنی از دستان بریده ای کنار علقمه که گره گشا و مهر گستری را همیشه برای کودکان حسین به ارمغان برده بود …
عباس یعنی ابوالفضایل که در بزگواری و شرف و عزت ، وفا و انسانیت و عبادت ، کرم و حلم و علم و تقوا جز امام شهیدت ، حسین علیه السلام چه کسی می توانست مانند تو باشد؟ … چه کسی می توانست همچون تو باشد که وقتی دستت در مسیر شریعه فرات تا خیمه قطع می شود ، دلاورانه به پیش بتازی و رجز بخوانی .
عباس یعنی ایمان قاطع ، فهم و درایت عظیم و جزمی که امان نامه را رد کند و شهادت را با زنده ماندن معامله ، که دست به آب ببرد و آب ننوشد به یاد لب های تشنه حسین ( ع) و فرزندانش ، که صبورانه برادران را به رزمگاه بفرستد و شهادت آنان را ببیند و استوار و صابر در حمایت برادر بایستد ، که به خون خود بتپد بی آن که از راهش نکول کند ، که مضرج بالدماء باشد ، ولی دست از برادر ، از ولایت برندارد و باز هم حماسه بخواند .
و عباس یعنی درس همدلی ، همدم و همنشین بزرگان بودن ،دل به دل آنان دادن و از فضیلت های آنان بهره بردن ؛ یعنی درس جهد و تلاش در اکتساب فضایل و بزرگی ؛ یعنی درس دین داری و ایمان و رابطه ای محکم با خدا داشتن و رسیدن به عظمت خدایی ؛ یعنی درس تقوا و پرهیزگاری ؛ یعنی درس عبادت و اطاعت محض از دستورات خدا ، ….
عباس یعنی ساقی جان های تشنه ، طراوت باغستان های مهرو وفا …. وتو عباس جان نه تنها میوه دل ام البنین که روح و ریحان فاطمه ای …