• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نامه پدری به دخترش

12 اردیبهشت 1391 توسط نعمت بخش

نور چشم عزیزم ، دختر گرامی ام 

سلامت و سعادت تو را از خداوند متعال همواره مسئلت داشته و دارم و خوشبختم که خداوند دعاهای نیمه شب مرا درباره تو مستجاب فرموده ، تو را سعادتمند و خوشبخت فرمود .

فرزند عزیزم ، می گویند :

مرد خردمند هنر پیشه را

عمر دو بایست در این روزگار

تا به یکی تجربه آموختن

با دگری تجربه بردن به کار

ولی بعضی افراد آن چنان زیرک و باهوش اند که گویی دو بار به دنیا آمده اند و این بار دوم است و بعضی افراد چنان اند که با چند بار به دنیا آمدن هم تجربه نمی آموزند ! من امیدوارم و از خداوند متعال مسئلت دارم که تو و سایر فرزندانم از گروه اول باشید .

دختر عزیزم ، خداوند متعال می فرماید : لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید . یعنی اگر نعمتی به شما دادم و شما قدر دانستید و حق شناسی کردید ، بر نعمات خودم بر شما می افزایم و اگر دچار طغیان و سرکشی و کفران شدید ، نقمت ، جانشین نعمت می کنم .

امید و آرزوی من این است که همه فرزندانم قدر دا ن نعمت ها و تفضلات الهی باشند تا روز به روز خداوند بر تفضلات و نعمات خود بیفزاید . اگر زندگی من و مادرت که از صفر شروع شده (وبه طور یقین اگر تو به جای مادرت بودی تاب نمی آوردی ) ، روز به روز ، و سال به سال بهتر شده است ،الحمدالله ، از آن جهت است که همیشه قدر دان نعمت های الهی بوده ایم و جاهلانه عمل نکرده ایم ، همیشه تفکر و تعقل را جانشین احساسات و هیجا ن ها کرده ایم .

من دوست دارم که تو هر چه در دل داری با من در میان بگذاری ؛ به وسیله نامه یا حضوری . در هر زمینه ای و درباره هر مطلبی که باشد فرق نمی کند واگر مایل باشی که من با احدی در میان نگذارم ، نمی گذارم . تو خودت می دانی که دروغ هرگز به زبان و قلم من جاری نمی شود . 

 

                                                                                                                                مرتضی مطهری

                                                                                                                               1356/7/5

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: تقويم سال لینک ثابت

نظر از: موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران) [عضو] 
  • معصومیه خواهران قم

الگوى ساده زيستى
اسود و علقمه گويند: بر على (ع) وارد شديم در پيش آن حضرت طبقى بافته شده از ليف خرما بود، در ميان طبق دو گرده نان جوين مشاهده كرديم، نخاله آرد جو بر روى نان‏ها آشكارا ديده مى‏شد، على نان را برداشت و بر روى زانوى خود گذاشت تا آن را بشكند . آن گاه با نمك ميل فرمود . به كنيزى كه نامش فضه بود گفتم چه مى‏شد اگر نخاله اين آرد را براى على (ع) مى‏گرفتى؟
در اين هنگام اميرالمؤمنين (ع) تبسم نموده فرمود: من خودم دستور داده‏ام نخاله‏اش را نگيرد . گفتم براى چه يا على؟ !
فرمود: زيرا اين طور نفس بهتر ذليل مى‏شود و مؤمنان به من پيروى خواهند كرد تا وقتى كه به اصحاب ملحق شوم .
(انوار نعمانيه، ص‏18)

1391/02/20 @ 12:42


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

به مدرسه علمیه فاطمه الزهراء خوراسگان خوش آمدید.

مدرسه علمیه فاطمه الزهرا خوراسگان

كد تقويم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • متفرقه
  • تقويم سال
  • ورزشي
  • حديث هفته
  • فرهنگي
  • اخبارمدرسه
  • پزشكي
  • زنان
  • تربيتي
  • پژوهشي
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس