این کودک مشتاق هنوز هم با بهت به تماشا نشسته است ...
در تورق تاریخ 1400سال قبل ، مشتاقانه چونان کودکی مبهوت به تماشای شکوه فضیلت و طهارتی که در قالب یک زن تجسم یافته است ؛ زنی از نسل نور و آفتاب ، نه یک شهر مکه ،که یک تاریخ گواه بزرگی اوست . آنچه یادش همیشه بر کتیبه تاریخ زنده است ،لاجرم در حصار زمان و مکان جای ندارد و چیزی است متعلق به فطرت انسانی که عطری همه اعصار را دل انگیز تر از همیشه می کند ؛وقتی که یادش برلب جاری شود .
وخدیجه آن ستاره ای که تلالو نورعفتش در آسمان تیره و تار زنان مکه ،مایه روشنی دیدگان بود وزلالی رزقش،مبرا از آلودگی های کسب تجار مکه ،برکت بخش سفره ها ؛چنان الفتی با خدا داشت وشیرینی عشق الهی در جانش رسوخ کرده بود که در جستجوی نیمه گمشده اش ،ردپای نور الهی را بپوید و تفاخرات وملاک های پوچ و پست مادی مردمان شهر راوقعی ننهد ؛ونیش و کنایه ها را به جان بخرد ودست رد برسینه خواستگاری ثروتمندان بت پرست مکه بزند و با افتخار ،خود پای پیش گذارد تا تاج همسری امین قریش را بر سر بنهد .
انسانی که روحش به پرواز در اوج عادت دارد ، مگر جز با آسمانی ها و متعالی ها آرام می یابد والفت می گیرد ؟ و «طاهره » قریش حق داشت اگر دل در گرو «امین قریش» نهاده بود که امانت و شرافت و خوی ستوده او ،کوی به کوی و خانه به خانه ، آوازه قریش بود و هیچ اندیشه ای یارای هم سنگ جستن برای او را نداشت ؛و حکایت این وصلت پر برکت ،تداعی گر « والطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات » ( سوره نور ،آیه 26) است و جزء این نبود که تقاضای سرشت نیک حضرت خدیجه « علیها السلام » او را مسحور پیامبر اعظم « صل الله علیه و آله » نموده بود و چنان حرارت عشق به خوبی ها در وجودش زبانه می کشید که جان و مال را تقدیم یگانه همسر خود نماید .
مشتاقانه چون کودکی مبهوت ، نشسته ام به تماشای عظمت روح یک زن که در میان مرد نماهای آلوده به شرک وپلیدی ، تنها امیرمومنان علی « علیه السلام » بود و او که مومن شدند به رسول خدا « صل الله علیه و آله » و رسالت الهیش و همه وجودش چنان مالامال محبت الهی وعشق به توحید بود که تمام آنچه داشت برای خدا ورسولش گذشت وگویا خدیجه تفسیر عینی « رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاه وایتاءالزکاه »(سوره نور ، آیه 26) بود . در کمال بذل مال و نفس برای خدا و رسولش … و خدا خواست که حضرت خدیجه « علیها السلام » تمام آنچه از دنیا داشت را بدهد برای دین خدا و رسولش و تمام آنچه ملکوتیان دارند از آن خود کند وسروری زنان بهشت زینت نامش باشد به همراه سه زن بزرگ دیگر ، همسنگ خود در شرافت و نیکی و روح آسمانیش مخاطب سلام الهی و سلام جبرئیل باشد که محمد مامور ابلاغ آن بود … ( بحارالانوار ، ج16، ص7 )
وبرای بنده و عاشق چه حلاوتی بالاتر از پیام سلم و سلام معبود و معشوق ؟ ! و من عاجزم ،از درک حلاوتی که کام حضرت خدیجه را شیرین نمود آن گاه که در پاسخ می گفت : « ان الله هو السلام و منه السلام والیه السلام و علی الجبرئیل السلام » ( همان ) و بی شک برق چشمان خدیجه در این گاه تماشایی بود !
واین شکوه ؛روح زنی است به نام خدیجه در 1400سال قبل،که زبان شاعر امروز را چنین به مدح می گشاید : ای قامت مردان جهان خم به سجودت
ای تکیه گاه ختم رسل نخل وجودت و حقیقتی بیش نیست که حضرت خدیجه «علیها السلام» تنها همسر رسول اکرم « صل الله علیه و آله » نبود ،که یک صحابی و یار با وفا بود ،از ابتدای بعثت در سخت ترین لحظات در کنار همسر پیامبرش و سخت ترین روزها که شعب ابی طالب گواه آنهاست ، به خوش رویی ،صبورانه پابه پای اشرف رسل در برابر شرک قریش ایستاد و مایه دلگرمی مسلمانان تحت ستم قریش شد … واین گونه خدیجه «علیها السلام» مصداق بارز « ازواجنا » یی است که « قره العین » اند که خداوند رحم مطهر و طاهرش را برکت بخشید برای تولد بهترین انسان ها که زمین را به عدل و قسط و رنگ خدایی مزین کنند تا حضرت فاطمه « علیها السلام » متولد شود و ام الائمه شود که همگی نورند و هادی و عالم جز به برکت وجود آنها راه ضلالت و هلاکت می پوید .
و دور از ذهن نیست که حزنی شدید رسول خدا « صل الله علیه و آله » را به گاه رحلت یار همراه و همدلش ،در بر گیرد و خداوند جبرئیل را برای دل جویی و تسلیت به سویش نازل کند تا به خبری گوارا حزن پیامبر اکرم « صل الله علیه و آله »را تسکین دهد ( اصول کافی ،ج1، ص439 ) و پیامبر اکرم « صل الله علیه و آله » پیام رسان همان خبر باشد برای فاطمه کوچکش که بی تابانه ،دور پدر می گشت و سراغ مادر را می گرفت . کام فاطمه اش را که دردانه یادگار خدیجه است ، به سلامی از جانب خدا حلاوت بخشید و جایگاه رفیع مادر را در بهشت کنار بهترین زنان برایش توصیف کند و فاطمه کوچک همان پاسخ مادر را در ازای سلام الهی عرضه دارد ( بحارالانوار ، ج 16،ص1) … و شاید با همان حلاوت در کام و برق در چشم !
و گر چه دور از ذهن نیست ،حزن پیامبراکرم « صل الله علیه و آله » در فقدان چنین همسر عزیز و یار وفاداری ، اما درک عمق و وسعت این حزن ،در قاب ذهن کوچک و خرد من نمی گنجد که پیامبر اکرم « صل الله علیه و آله » سالها بعد هم به یاد خدیجه اشک بریزد و محزون شود و جای خالی اش را در زندگی اش با تمام وجود لمس کند … آری برای من که هنوز پای در زمین دارم و از خاک خود را نرهانده ام و متاع قلیل دنیا به لهو و لعب ام مشغول ساخته ، درک رابطه هایی که ریشه در آسمان دارد و عطر خدا می پراکند به عالم ، سخت است و ذهن کوچک و خرد چه می فهمد ، پیامبر اکرم « صل الله علیه و آله » چه در روح بزرگ حضرت خدیجه «علیها السلام» دیده بود که تا نهایت زندگی ،جای خالی اش را به حزن و اندوه یاد می کرد .
این کودک مشتاق هنوز هم با بهت به تماشا نشسته است …