شوریده دل
حمد و سپاس خداوندی را سزاست که همه گویندگان از مدح و ثنای او عاجزند و شمارندگان و حساب گران از شمارش نعمت ها و بخشش های او در مانده اند و کوشش کنندگان ، حق نعمت او را نمی توانند ادا کنند؛ خداوندی که صاحبان همت بلند ، حقیقت او را درک نمی کنند و فکر ها و اندیشه ها به او راه نمی یابند ؛ خداوندی که صفتش را نهایتی نیست ازلی و ابدی است و او را وقت و زمانی نیست .
ای آفریدگار جهان ! ای سرچشمه نیکویی ! تویی که این دنیای پر جلال و جمال را آفریدی ، چه دنیای با شکوهی و چه آفریننده با شکوه تری !
تو با آن عظمت وصف ناپذیرت ، با حکمت و قدرت بر جهان ، آفرینش فرمانروایی می کنی ، اما دیدگان ما از دیدار تو عاجزند . سعدی در این باره می گوید : « یک شب از آغاز تا انجام همراه کاروانی حرکت می کردم . سحر گاه کنار جنگلی رسیدیم و در آنچا خوابیدیم . در این سفر شوریده دلی همراه ما بود نعره از دل بر کشید و سر به بیابان زد و یک نفس به راز و نیاز پرداخت .
هنگامی که روز شد ، به او گفتم : این چه حالتی بود که دیشب پیدا کردی ؟ در پاسخ گفت : بلبلان رابرروی درخت و کبک ها را بر روی کوه و قور باغه ها را میان آب و حیوانات مختلف را میان جنگل دیدم ، همه می نالیدند فکر کردم که از جوان مردی به دور است که همه در تسبیح باشند و من در خواب غفلت .
آری خداوندی که نا دیدنی ، اما یافتنی است . می توان او را یافت ، ادراک کرد و با چشم قلب او را دید . چنین پروردگاری ، به ما از خود ما نزدیک تر است . چنان که خود فرموده است : « نحن اقرب الیه من حبل الورید » ( ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم ) ” سوره ق ، آیه 16″ و در جایی دیگر فرمود : « و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب » ( و آن گاه که بندگان من از دور و نزدیک از بودن من می پرسند ، بدانند که من به آنها نزدیک هستم . ) ” سوره بقره ، آیه 186 ”
در این باره حافظ نیز این گونه سرورده است :
خیال روی تو در هر طریق ، همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است همیشه در نظر خاطر مرفه ماست