بي هدفي آفت زندگي
انسان هدفمند
انسان تنها پديده هدفدار جهان هستي است؛ هدفدار مختار كه با انديشه ورزي مسير حيات خويش را انتخاب مي كند و براي هر گام زندگي خويش،هدف گذاري مي نمايد و با آزادي و اراده به سوي اهداف انتخاب اش راه مي نوردد. برخي ديگراز پديدگان آفرينش هدف دارند؛ اما هدف گيري شان غريزي و غير عاقلانه است ، مانند جانوران كه براي زيستن هدف هايي مي گيرند اما نه با خرد ورزي و اختيار بلكه با طلب غريزي و خواهش هاي دروني . پاره اي ديگر از آفريدگان هدف هايي خردمندانه دارند اما نه مختارانه بلكه مطيعانه، مانند فرشتگان. راه زندگي فرشتگان يك سويه است،هدف هاي عالي برايشان نهاده شده و ايشان مطيعانه و البته رضايتمندانه به سوي آنها مي روند آدمي اما نه اين است و نه آن . نه به تحريك غريزه و هدايت نيروي درون؛ بي تدبير و بي اختيار به سوي اهداف تحميلي اش مي رود و نه عاقلانه و مطيعانه در راهي يك طرفه به سوي اهدف مقدس راه مي نوردد، بلكه راه او دو سويه است. آفريدگار حكيم از سرحكمت ، قلم نوشتن سرنوشت آدمي را به دستش داده و چراغ عقل و دانش را پيش رويش افروخته و صد البته وي را از سر لطف و عنايت، هدايت نيز نموده است تا با شايستگي هايي كه به اوعطا فرموده، خودش مسير حيات خويش را ترسيم كند و خود براي خود، با مددجويي از لطف خداوند و ره جويي از هاديان راه يافته، براي زندگي اش هدف گذاري نمايد و براي رسيدن به آن بكوشد البته او همان سان كه مي تواند مسير حيات خويش را نيكو ترسيم كند و هدف هاي عالي برگزيند ، مي تواند چنين نكند اصلاً دست به كار نشود و هدفي براي خويش برنگزيند يا نقشه راه را نانيكو رسم كند و يا اهداف غير عالي انتخاب كند و اين همان راه دو سويه است كه از ويژگي هاي اختصاصي انسان ميباشد.
صفحات: 1· 2