عوامل مؤثر بر مشاركت اجتماعي زنان
مشاركت زنان در تصميم گيري ها، توان ارائه افكار و انديشه هاي خود و اعمال آنها، خروج از حالت انفعالي و ظاهر شدن به صورت يك عنصر فعال، به عواملي وابسته است كه مي توان مسائل زير را از مهمترين آنها دانست:
1- آموزش :
آموزش، اساسي ترين عنصر زمينه ساز مشاركت سياسي – اجتماعي افراد يك جامعه محسوب مي شود؛
بنابراين اگر قرار است زنها در صحنه هاي اجتماعي فعال شوند، بايد آموزش ديده باشند و براي انجام موفق نقشهاي محوله، توانايي لازم را داشته باشند. در واقع ، پايگاه و حيثيت اجتماعي زنان در پرتو آموزشهاي تخصصي تثبيت شده، بازدهي نيروي كارآنان افزايش خواهد داد.>2- آگاهي:
هرچند، مشاركت به نوعي باعث گسترش تبادل نظر بين افراد، كسب تجربه و افزايش آگاهي مي شود؛ اما پيشاپيش براي تغيير در بينشها بايد به آن توجه عميق داشت. يك فرد قبل از پذيرش يك نقش بايد بينش مثبت و خوبي نسبت به آن داشته باشد و علاوه بر آگاهيهاي فردي، آگاهيهاي اجتماعي نسبت به حقوق، جايگاه و چگونگي مشاركت زنان الزامي است. در حقيقت، كسب آگاهي سبب تغيير و اصلاح نگرشها و بينش شده و به افزايش مشاركت خواهد انجاميد.
3- توانا سازي و ايجاد فرصتهاي اجتماعي:
افزون بر آگاهي و آموزش ، بايد امكانات ، شرايط و زمينه هاي لازم براي فعاليتهاي سياسي و اجتماعي زنان فراهم آيد تا روحية مشاركتي آنان تقويت شود. البته ، در اين ميان بايد زمينه هاي ايجاد علاقه و اشتياق به حضور در جامعه و مشاركت در امور اجتماعي نيز در ميان زنان ايجاد شود و با استفاده از تبليغات و مكانيسمهاي تشويقي رشد و گسترش يابد. گرچه آموزش ، آگاهي و تواناسازي زنان اهميت فراواني در مشاركت اجتماعي زنان دارند؛ اما در صورتي كه فرصتهاي مناسب براي زنان فراهم نيايد، كارآيي و توانمندي زنان به منصه ظهور نخواهد رسيد. فراهم آوردن فرصتهاي لازم در صحنه هاي مختلف علمي و عملي مثل دانشگاهها، مراكز تحقيقي و ساير فعاليتهاي اجتماعي متناسب باوضعيت روحي و جسمي آنها مي تواند زنان را نسبت به افزايش مشاركت خود تشويق و در عين حال تقويت و تجهيز نمايد.
اسلام و مشاركت اجتماعي
از نظر اسلام زن نيز مانند مرد، رسالت الهي – انساني دارد و بايد ضمن مشاركت و همياري ، زمينه حضور فعال خود را در همة عرصه ها فراهم آورد. در قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز اين رويكرد پذيرفته شده است. از ديدگاه اسلام مردان و زنان عليرغم تفاوتهاي طبيعي (جسمي و روحي) در بعد ارزشي يكسانند. در مسير تكامل و عبادت هيچ تفاوتي بين زن و مرد وجود ندارد. چنانچه در كريمه هايي چون:” إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ"و “كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ” و “ْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى” و “وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيرا” به آن تأكيد شده است.
واگذاري مسئوليتهاي خطيري چون قضاوت و حكومت به مردان، هرگز به معناي كاستن كرامت زنان نيست؛ بلكه به خاطر رعايت تناسب طبيعي در بخش مسئوليتهاست. از ديدگاه اسلام ، فلسفه احكام و تكاليف مربوط به زنان نه از باب محدوديت و محروميت است و نه از سر تبعيض و ناروايي؛ بلكه به معناي حمايت و صيانت از گوهر وجودي زن است . احكام و تكاليفي همانند حجاب، مهر، نفقه، حضانت، قيموميت، ولايت، شهادت و عطيه هاي آسماني اند كه بار تكاليف سنگين اجتماعي را از دوش زنان برداشته تا به وظيفه اساسي خود كه همانا تربيت و اصلاح نسلهاست بپردازند؛ زيرا زن مبدأ همه سعادتها و مربي جامعه و مبدأ خيرات است.
در كريمه قرآني آمده است: ” إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوه “مؤمنان واقعى كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده و هنگامى كه در كار مهمى همراه با او باشند بدون اجازه او به جايى نمىروند، كسانى كه از تو اجازه مىگيرند.
در حقيقت، مؤمنان معتقد، مسائل اجتماعي را به خوبي درك نموده و در مواقع مقتضي به فرمان رسول و اولياء الله بر حسب ضرورت در عرصه هاي مختلف جامعه حضور فعال دارند. بعضي از انديشمندان اسلامي منظور از ” امر جامع” را هر كار مهمي مي دانند كه اجتماع مردم در آن لازم است و همكاريشان ضرورت دارد؛ مانند حضور در انتخابات، امر به معروف و نهي از منكر، جهاد، تأييد رهبري و مسئولان خدمتگزار نظام و …
در پرتو اين نگرش، قرآن كريم صحنه هاي حضور فعال زنان در عرصه سياسي- اجتماعي را بر مي شمارد . آنجا كه دبارة بيعت زنان با پيامبر اكرم (ص) در جايگاه رهبري جامعه اسلامي مي فرمايد:
“يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا يَأْتينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرينَهُ بَيْنَ أَيْديهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصينَكَ في مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ”
اى پيامبر، چون زنان مؤمن بيايند كه با تو بيعت كنند كه ديگر هرگز شرك به خدا نياورند و سرقت و زنا كارى نكنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و به كسى افتراء و بهتان ميان دست و پاى خود نبندند و فرزندى كه ميان دست و پاى خود پرورده و علم به انعقاد نطفه آن دارند بدروغ به كسى نبندند و با تو در هيچ امر معروفى كه به آنها كنى مخالفت نكنند بدين شرايط با آنها بيعت كن و براى آنان از خدا آمرزش و غفران طلب كن كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
در تاريخ اسلام، حساس ترين و تعيين كننده ترين صحنه سياسي ، يعني بيعت، دو بار، يك در حديبيه و بار ديگر در فتح مكه انجام گرفت . در بيعت عقبه اُولي زني به نام عفراء دختر عبيده بن ثعلبه و در عقبه ثاني، زناني به نامهاي نسيبه دختر حارث همداني ،نسيبه دختر كعب از بني خزرج، ام منيع و اسماء دختر عمرو بين عدي حضور داشتند.
در بيعت رضوان نيز نام سه نفر از زنان در منابع تاريخي ذكر شده است: ربيع بنت معوذ، بيت هاشم الضاريه و نسيبه دختر حارث و بالاخره پشتوانه خلافت حضرت امير (ع) نيز بيعت مردم از جمله زنان بود.
در روايتي از امام باقر (ع) هم نقل شده كه در بين گروندگان به حضرت ولي عصر (عج) نيز 50 زن وجود دارد كه بين ركن و مقام در مسجدالحرام، با آن حضرت بيعت مي كنند.
در صدر اسلام دو بار نيز هجرت سرنوشت ساز اتفاق افتاد: يكي از مكه به حبشه و ديگري از مكه به مدينه كه در هر دوي آنها زنان مشاركت داشته و قرآن نيز آن را تأييد نموده است:
“يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّار”
تاريخ اسلام مملو از زناني است كه در راه اصلاح جامعه و نيل به اهداف نبوي و ولايي ، شكنجه ها، رنجها و مشقتها و حتي شهادتها را به جان خريده و از هيچ كوششي دريغ نورزيده اند؛ مانند شهادت سميه، اول شهيد اسلام كه به فرموده امام حسن عسكري (ع) مشمول آيه شريفه “وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ”
در همين جهت شكنجه هاي ام شريك توسط مشركان مكه و شهادت ام فروه به جرم دفاع از ولايت امام علي (ع) و … همه و همه گوياي ايفاي نقش زنان در عرصه اجتماع ديني است.
گذشته از شواهد تاريخي، ادله شرعي و خطابات قرآني و روايي در خصوص تكاليف سياسي مسلمانان اطلاق داشته و مخاطب آنها مسلمانانند؛ مانند آيات پيرامون امر به معروف و نهي از منمكر، تولي و تبري و نظاير آنها. ضمناً بسياري از فعاليتهاي سياسي زنان با تأييد و يا تقرير معصومين (ع) همراه بوده است.
هر چند حضور در اجتماع براي زنان امري ارزنده و مفيد است؛ اما نبايد با تحكم و اجبار آنها را به صحنۀ اجتماع آورد و چنانچه زني مي پندارد كه حضور در خانه و تربيت فرزند، تأثير بيشتري دارد، بايد در همان حيطه، مسئوليت پذير باشد و اگر زني در خود توانايي و علاقه مندي در فعاليتهاي توليد فرهنگي و سياسي و… مي بيند، بايد زمينه هاي حضور او در هر دو عرصه فراهم آيد.
زن از نظر اسلام و در ساية حكومت اسلامي مي تواند در اجتماع حضور مؤثر داشته باشد و توانمندي خود را به اثبات برساند.” زن از ديدگاه اسلام از لحاظ انساني و داشتن افكار و انديشه هاي بشري با مرد برابراست و در اين زمينه اسلام كسي را بر ديگري برتر نمي داند. اگر مرد مي انديشد، دانش مي اندوزد، تعقل مي كند، داراي حق انتخاب و اختيار است، زن نيز از تمام اين ويژگيها بي كم و كاست برخوردار است. آنچه اسلام براي زن و مرد ارزش مي داند و آن را معيار برتري قرار مي دهد، همان تقواست.
حضرت امام ره دربارة اين حق مسلم زنان مي فرمايد:
“زن انسان است؛آن هم يك انسان بزرگ. زن مربي جامعه است … مربي انسانها زن است.سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زن است. زن بايد داراي حقوق مساوي با مرد باشد. اسلام برتساوي زن و مرد تأكيد كرده است و به هردوي آنها حق تعيين سرنوشت را داده است؛ يعني اين كه بايد از همه آزاديها بهره مند باشند: آزادي انتخاب كردن، انتخاب شدن، آزادي آموزش خويشتن و كاركردن و مبادرت به هر نوع فعاليت اقتصادي. “
هم ايشان مي فرمايد:
” بايد همة زنها و همة مردها در مسائل اجتماعي و در مسائل سياسي وارد باشند و ناظر باشند؛ هم به مجلس ناظر باشند، هم به كارهاي دولتي ناظر باشند، اظهار نظر بكنند.
اسلام علي رغم اين كه زن و مرد را در شئون انساني ، حقوق فردي و اجتماعي برابر مي داند، مرد و زن را به عنوان دو جنس متفاوت به رسميت مي شناسد و طبعاً از حيث خصوصيات و ويژگيهاي روحي و جسمي ميان آنها تفاوت قائل است: زن از احساسات، عواطف و تواناييها و استعدادهاي روحي و جسمي ويژه اي برخوردار است كه در مرد نيست و مرد هم خصوصياتي دارد كه زن ندارد؛ از اين رو ، بديهي است كه اين تفاوتها باعث تفاوت در نوع مسئوليتها و وظايف آنها بشود و اين امر به هيچ وجه تبعيض ميان آنان محسوب نمي شود؛ بلكه وجود اين تفاوتها كه از- اساس در خلقت و فطرت زن و مرد نهاده شده است- به منظور تكميل آن دو توسط يكديگر و درنتيجه تشكيل و قوام اجتماعات بشري بوده است.
از آنجا كه زن موجود لطيفي با جاذبه هاي خاص است كه جنس مخالف را به سوي خود مي كشاند، اسلام به منظور مصونيت بخشي، قوانين خاصي را در مراودات و معاشرتهاي او پيش بيني كرده است. اسلام در عين اين كه مشاركت زنان را جايز و حتي در مواردي لازم مي داند، با تبديل جامعه به محيط شهوتراني ، سخت مخالف است.
اسلام شايسته مي داند كه حتي الامكان ارتباط و گفتگوي زن و مرد نامحرم كاهش يابد و نظركردن از روي شهوت را به طور كلي حرام دانسته و پوشاندن تمام بدن به غير از گردي صورت و كف دو دست را براي زن واجب شمرده و مرد و زن را از پوشيدن لباسهاي محرك و مهيج منع كرده؛ حتي دستور داده است كه لحن سخن گفتن موجب تحريك ديگران نشود؛ استفاده هاي غير اخلاقي را به كمترين ميزان خود مي رساند و بدين وسيله سلامت رواني و اجتماعي انسانها و جامعه را تضمين مي كند.
1- زن ، يك موجود انساني محترم و ارزشمند است و به همين خاطر حق دخالت در سرنوشت خود را دارد؛
2- وظيفة شوهر داري و رسيدگي به فرزندان از اهميت فوق العاده اي برخوردار است و اولويت اول زن مسلمان تلقي ميشود و نوعي مشاركت اجتماعي محسوب ميگردد؛
3- حضور زن در جامعه نبايد به بي احترامي وسوء استفاده از او منجر شود و از همين روست كه روابط و معاشرت او با مردها بايد در چارچوب مشخصي صورت بگيرد؛
4- تناسب مسئوليتها و نقش هاي اجتماعي با ويژگيها و توان روحي و جسمي زن بايد مد نظر باشد.